• ب) اختلال هویت جنسی

روان‌شناسان، آگاهی فرد از مرد یا زن بودن خویش را هویت جنسی می‌نامند. به عبارت دیگر، اینکه فرد خود را یک دختر یا پسر بداند، همان هویت جنسی او را تشکیل می‌دهد.

کودکان تقریباً در سن دو سالگی، مذکر یا مؤنث بودن را از هم تشخیص می‌دهند و بین 2 تا 3 سالگی می‌توانند به پرسش‌های مبنی بر دختر یا پسر بودنشان پاسخ دهند. با توجه به تعاریف فوق، اختلال هویت جنسی زمانی وجود دارد که فرد در احساس خود از هویت جنسی خویش، دچار سردرگمی و ابهام باشد و این ویژگی به پریشانی او یا بروز اختلال عمده در کارکردهای اجتماعی، شغلی یا سایر زمینه‌های مهم زندگی او منجر شود.

از سوی دیگر در این اختلال شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد فرد به طور پایدار برای خود هویتی را اتخاذ کرده است که مخالف با جنسیت فیزیکی اوست.

مردانی که به این اختلال دچارند به گونه‌ای عمل می‌کنند که ویژگی‌های جنس مخالف را داشته باشند و حالت‌ها و کارهای زنانه را از خود نشان می‌دهند، گویا در اصل خلقت ویژگی‌های زنانه را در تن صدا و ظاهر و غیره دارند.

همچنین زنان دچار این اختلال با آرزوی زندگی کردن به عنوان یک مرد اشتغال ذهنی پیدا می‌کنند. این اشتغال ذهنی ممکن است به صورت میل شدید برای ایفای نقش اجتماعی یک مرد یا به دست آوردن ظاهر جسمانی و جنسی مردانه از راه مصرف هورمون‌های مردانه یا جراحی تغییر جنسیت، نشان داده شود. زنان دچار این اختلال، از اینکه توسط دیگران به عنوان یک زن در نظر گرفته شوند یا اعمالشان در جامعه بر اساس جنسیت اصلی آنها (یعنی همان زن بودن) تعبیر و تفسیر شود، بسیار ناراحت می‌شوند.

دختران دچار اختلال هویت جنسی در مقابل انتظارات یا تلاش‌های والدین برای پوشیدن لباس‌ها یا آرایش‌های زنانه، واکنش منفی شدیدی نشان می‌دهند. برخی ممکن است از رفتن به مدرسه یا شرکت در نشست‌های اجتماعی که مستلزم پوشیدن لباس دخترانه یا زنانه است، اجتناب کنند. آنها پوشش و موی کوتاه پسرانه را ترجیح می‌دهند، اغلب از سوی غریبه‌ها به جای پسران اشتباه گرفته می‌شوند و ممکن است درخواست کنند تا آنها را با یک نام پسرانه صدا بزنند. قهرمانان خیالی‌شان اغلب مردان نیرومند هستند. این قبیل دختران، پسران را برای همبازی ترجیح می‌دهند که مانند آنها به ورزش‌های رقابت‌جویانه، بازی‌های جنجالی و بازی‌های سنتی پسرانه ابراز علاقه کنند. آنها علاقه‌ای به عروسک‌ها یا هر شکل از اسباب بازی با پوشش زنانه یا فعالیت‌های مربوط به ایفای نقش زنانه نشان نمی‌دهند. این قبیل دختران معمولاً در ایفای نقش، رؤیاها و خیال‌پردازی‌های شان، هویت جنسی مخالف را به شکل آشکاری نشان می‌دهند.

پریشانی یا آشفتگی روانی در مبتلایان به اختلال هویت جنسی، در سراسر دوره زندگی به گونه‌ای متفاوت ظاهر می‌شود. در کودکان خردسال، پریشانی به صورت ابراز ناخشنودی از جنسیت خود جلوه‌گر می‌شود. به علاوه این قبیل کودکان ممکن است هم‌زمان دچار اضطراب و افسردگی باشند. در کودکان بزرگتر، ناتوانی برای ایجاد روابط با همسالان هم‌جنس و کسب مهارت‌های متناسب با سن اغلب به انزوا و پریشانی می‌انجامد و برخی از کودکان ممکن است به دلیل تمسخر یا فشار برای پوشیدن لباس دخترانه، از رفتن به مدرسه خودداری کنند. در نوجوانان و بزرگسالان، اشتغال ذهنی با آرزوهای اتخاذ هویت جنسی مردانه، اغلب با فعالیت‌های عادی تداخل می‌کند و موجب افت تحصیلی یا کارکرد شغلی و سرانجام موجب ابتلا به افسردگی و اضطراب می‌شود.

ازجمله مسائلی که افراد دچار اختلال هویت جنسی و نهادهای درمانی مرتبط با این قبیل بیماران با آن دست به گریبان‌اند، تقاضا برای انجام جراحی تغییر جنسیت است. به رغم وجود برخی گزارش‌های حاکی از رضایت افراد عمل شده برای تغییر جنسیت، کلینیک تغییر جنسیت دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا که تعدادی از نخستین عمل‌های جراحی تغییر جنسیت در آنجا انجام شد، به این عمل‌ها خاتمه داد و اعلام کرده است که «به هیچ‌وجه نمی‌توان با عمل تغییر جنسیت، سازگاری و تعامل اجتماعی مثبت بیمار را تضمین کرد». تعدادی از گزارش‌های پژوهشی بیانگر آن هستند که بیشتر ناراضیان جنسیتی عمل شده، از زندگی اجتماعی و جنسی خود رضایت ندارند، بیشتر از خانواده‌ خود جدا شده‌اند و روابط آنها با دیگران ناسازگارانه است. به علاوه در بیشتر جوامع، عمل تغییر جنسیت ممکن است به بهای از دست دادن بسیاری از موقعیت‌های شغلی و اجتماعی تمام شود.

درباره علت ابتلای برخی از افراد به اختلال هویت جنسی یا نارضایتی جنسیتی شواهد قطعی وجود ندارد؛ زیرا این اختلال نه مبنای ژنتیکی دارد و نه ناشی از مشکلات هورمونی مادر در ضمن دوران حاملگی است. برخی از یافته‌ها بیانگر آن‌ است که تقریباً در یک سوم افراد دچار نارضایتی جنسیتی، الگوی امواج مغزی نشانگر حالت‌های غیر طبیعی است. چنین فرض می‌شود که این الگوهای نابهنجار ناشی از آسیب‌دیدگی مغز (به ویژه بخش‌هایی از مغز که رفتارهای قالبی زنانه و مردانه را کنترل می‌کنند) در دوران جنینی و به واسطه‌ قرار گرفتن جنین در یک وضعیت عدم تعادل هورمونی بوده است، اما مطالعه‌ ساختار مغز ناراضیان جنسیتی پس از مرگ، نشانگر آن است که مغز این قبیل افراد از نظر کالبدشناختی هیچ تفاوتی با افراد سالم ندارد.

برخی از پژوهشگران علت نارضایتی جنسیتی را در شیوه‌های فرزندپروری و خانواده‌ای که فرد در آن پرورش یافته است، جستجو می‌کنند. مثلاً اگر مادر در برابر دخترش سلطه‌جو و متخاصم، یا برعکس بی‌اعتنا و سرد باشد، دختر از همانندسازی زنانه (یعنی تقلید کردن الگوهای رفتاری مادر) فاصله می‌گیرد. در این وضعیت، دختر به پدر خود نزدیک می‌شود و اعمال مردانه‌ او را تقلید می‌کند. همچنین، اگر پدر و مادری بخواهند که موی سر دخترشان کوتاه و پسرانه باشد، بیشتر لباس‌های پسرانه به او بپوشانند و او را به انجام بازی‌های پسرانه مانند تفنگ بازی و فوتبال تشویق کنند، کودک درباره نقش جنسی مناسب خود دچار سردرگمی خواهد شد.[1]

[1]. بحران‌های جنسی زن، سیروس ایزدی، محمدرضا نیکخو، ص 248-241.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا